۱۸ بهمن ۱۳۹۹ ۱۱:۱۳
کد خبر: ۲۹۹۴۷۲
ّبازنمایی بهارک محمودی Baharak Mahmudi

بازنمایی رسانه‌ها از بی‌خانمانی چقدر به واقعیت نزدیک است؟ آیا در عمل می‌توان انتظار تصویری نزدیک به واقعیت از رسانه‌ها داشت و این با چه سازوکاری ممکن می‌شود؟ ترکیب بازنمایی‌های متفاوت از بی‌خانمانی چطور است و راهکار شناخت این موضوع چیست؟


در پوشۀ سوم پیوند جامعه و دانشگاه، به مسئلۀ بی‌خانمانی پرداخته‌ایم؛ «پوشه» مجموعه ویدئوهایی‌ است که با هدف پیوند جامعه و دانشگاه توسط پایگاه خبری تحلیلی عطنا تولید و منتشر می‌شود. در این قسمت، اعظم ده‌صوفیانی گفت‌وگویی داشته است با دکتر بهارک محمودی، استادیار گروه روزنامه‌نگاری دانشگاه علامه طباطبایی که در ادامه مشروح این مصاحبه را می‌خوانیم؛



رسانه‌های مجازی و جریان اصلی چه تصویری از بی‌خانمانی نشان می‌دهند و در این تصویر چه چیزهایی پررنگ می‌شود و چه چیزهایی به نمایش در نمی‌آید؟

در بحث بازنمایی قبل از اینکه وارد بازنمایی هر پدیده‌ای شویم، باید بدانیم که داریم درباره یک میانجی صحبت می‌کنیم. چیزی که میانجی شناخت ما نسبت به جهانی است که ادعا می‌کنیم راجع به آن حرف می‌زنیم. پس این وسط یک میانجی وجود دارد که لزوما میانجی قابل اعتمادی نیست.


اما نکته اینجاست که این میانجی تنها دسترسی ما به جهانی است که درباره آن صحبت می‌کنیم. درواقع زمانی‌که ما راجع به جهان بیرون صحبت می‌کنیم باید این حساسیت را داشته باشیم که به هرحال نمی‌توانیم از یک جهان کاملا پدیدارشناسانه و دست نخورده و تجربه زیسته بی‌واسطه صحبت کنیم بلکه از چیزی حرف می‌زنیم که بین شناخت ما و بین آن یک میانجی وجود دارد و این میانجی معمولا به این واسطه که چه کسی این میانجی را در اختیار دارد، خیلی بی غل و غش نیست.


مثلا در سینما این نکته که دوربین ما کجاست و چه کسی پشت این دوربین قرار گرفته، می‌تواند این تصویر تغییر را دهد و معنای تصویر هم به همین نسبت تغییر می‌کند.


حتی نتایج تحقیقات اجتماعی نیز به نسبت سفارش‌دهندگان، انجام‌دهندگان و روش انجام تحقیق، متفاوت است. این‌ها همه عرصه‌های بازنمایی است. تحقیقات دانشگاهی نیز عرصه بازنمایی است و ما نمی‌توانیم بگوییم که اگر با تصویر یا تحقیقات دانشگاهی جلو برویم، بازنمایی بی غل و غش‌تری خواهیم داشت. پس باید با اصطلاح «نزدیکی با واقعیت» خیلی با احتیاط برخورد کنیم.



شکاف عظیم در بازنمایی ها


برای مثال من در حوزه کاری خودم درباره «تصویر شهر و سینما»، هیچوقت نمی‌توانم ادعا کنم که چه شهری در سینما شهر واقعی است و این می‌تواند ادعای عجیب و غریبی باشد. هیچ تهران و هیچ برلین و هیچ نیویورکی در سینما، تهران و برلین و نیویورک واقعی نیست.


چراکه یک میانجی وجود دارد. در حال حاضر نیز به نسبت موضوع ما دقیقا همینطور است که چه کسی با چه زاویه‌ای و با چه سوال و رسانه‌ای به سراغ پاسخ سوال است. بدون شک سوال ما می‌تواند پاسخ متفاوتی داشته باشد.


در تحقیقی که با خانم اعظم ده‌صوفیانی انجام دادیم، نکته‌ جالب توجه برایمان این بود که بین تصویر بازنمایی رسمی (نه فقط در تحقیق و رسانه‌های مکتوب، بلکه در صداوسیما و رسانه‌های دیگر) از بی‌خانمان‌ها با آنچه که خود بی‌خانمانان بهبودیافته و بازگشته به زندگی از خود نشان می‌دهند، یک شکاف عظیمی وجود دارد و همین موضوع مسئله تحقیق ما شد.


دغدغه اصلی ما توجه به این نکته بود که کس دیگری از نگاه دیگری به ماجرا نگاه ‌کند. وقتی صفحات اینستاگرام یک سری از افراد بی‌خانمان بهبودیافته را بررسی می‌کردیم، این جرقه در ذهن ما خورد که چقدر آنچه که در صفحات مجازی این افراد می‌بینیم با بقیه بازنمایی‌ها متفاوت است. البته توجه داشته باشیم که این انتشار مطالب در صفحات اینستاگرام خودشان نیز بازنمایی است.


چقدر این تصویر متفاوت است با آن گورخوابی که عکس بزرگ آن در صفحه اول روزنامه آمد یا آن تصویری که در دهه 60 از این افراد به تصویر کشیدند. چقدر این تصویر فرق دارد با نتایج تحقیقات رسمی که در دانشگاه‌ها انجام می‌شود و چقدر متفاوت است با گزارش‌های ژورنالیستی که منتشر شده است و چقدر خانم‌های بی‌خانمان بهبودیافته زیبا هستند. چقد آراسته‌اند و چقدر به نظر می‌رسد از زندگی‌شان راضی‌اند و چقدر خوشی‌های زندگی‌شان را پررنگ ارائه می‌دهند.



شکاف در بازنمایی‌های بی‌خانمانی


این شکاف بازنمایی از کجا شکل گرفته است؟ ما تصویر متفاوتی در ذهنمان داشتیم. به ویژه گزارش‌هایی که بسیار به نظر می‌رسد که بی‌واسطه با سوژه ارتباط می‌گیرند و این همان شائبه‌ای که در فیلم مستند به نظر می‌رسد.


کامران شیردل فیلم مستند داستانی تحت عنوان «تهران پایتخت ایران است» را دارد که در واقع اسناد خیلی مهمی برای شناخت تهران قبل انقلاب است. فیلم به ظاهر مستند است اما وقتی فیلم را می‌بینیم متوجه می‌شویم این نگاه در فیلم، نگاه شیردل است.


این نگاه نسبت‌هایی با تهران دارد اما درواقع نهایتا بازنمایی از دریچه دوربین کامران شیردل است. کما اینکه این بازنمایی از دریچه دوربین در شهر است، کما اینکه این بازنمایی از دریچه دوربین نگاه یک محقق است، که آکنده از تلخی و سیاهی مدام و پیچیدگی‌های مدام است. چیزی که پیوسته خودش را از تو بر حذر می‌دارد و می‌گوید از این عرصه دور باد! مبادا که چنین باشی!



بازنمایی رسمی و بازنمایی اینستاگرامی


تصویری که از افراد بهبودیافته در اینستاگرام می‌بینیم، همه چیز خیلی خوب است. البته باید توجه کنیم این افراد بهبودیافته‌اند اما همین بهبودیافتگان هم در تصاویر رسمی بدون گذشته نیستند و گذشته تاریک و سیاه‌شان به آن‌ها الصاق شده است.


ولی وقتی در اینستاگرام برای بازنمایی خود عاملیت پیدا کردند، ترجیح داده‌اند که این گذشته را حذف کنند. این گذشته تلخ و سیاه را حذف کنند. زندگی‌شان دقیقا از لحظه‌ای شروع می‌شود که خودشان تصمیم گرفتند این بازنمایی را داشته باشند.


این لحظه‌ای از زندگی که پر از شادی و خوشحالی است. اگر ما بخواهیم درباره چیزی که استوارت هال از آن «عدالت در بازنمایی» یاد می‌کند، صحبت کنیم. اگر بخواهیم به یک بازنمایی عادلانه (نه حقیقت) از این ماجرا برسیم، طبیعتا باید نتایج این تحقیقات و تصاویر تلویزیون را با آنچه که بی‌خانمان‌های بهبودیافته از خود نشان می‌دهند، در یک سبد باهمدیگر مطالعه کنیم. درواقع یک فراتحلیل، یک نگاه از بالا و از یک قاب بزرگ است که همه این عرصه‌های بازنمایی را درکنار خود دارد.



تاریخ سینمای ایران تاریخ بازنمایی فروخوردگان است


آن نکته‌ای که در سینما همیشه برای من جالب توجه بود این است که ما به غیر از تلخی و سیاهی هیچ سفیدی‌ای را نمی‌بینیم. نه که سفیدی‌ای وجود نداشته باشد، بلکه ما در عرصه بازنمایی سینمایی این سفیدی را نمی‌بینیم. من به این نکته اشاره می‌کنم که رخشان بنی‌اعتماد در یک مصاحبه‌ای گفته است: «شما به من می‌گویید که سیاه‌نمایی می‌کنم، بیایید به من بگویید من چه سفیدی را سیاه نشان دادم؟»


ولی سوال من از چنین پرانتزی این است که چرا ما بیاییم بگوییم چه سفیدی را سیاه نشان دهیم؟ به جای آن بگوییم چرا همین سفیدی را نشان ندادی؟


نشان دادن این سفیدی را اگر با تصویری که بی‌خانمان‌های بهبودیافته از خودشان نشان می‌دهند، ترکیب کنیم، شاید بتوانیم به یک بازنمایی تکمیلی برسیم. یعنی به سبدی برسیم که بخشی از نسبت‌مان را با واقعیت برای خودمان حل و فصل کنیم. آنها که زنانی بدون گذشته‌اند. درحالی که تاریخ سینمای ایران تاریخ بازنمایی فروخوردگان است.



گرایش ما به سمت نشان دادن تلخی‌ها و سیاهی‌‌هاست


ما در سینما کلا دو جریان داریم: جریان اول جریان آدم‌های شاد و خوشحال است و جریان دیگر جریان آدم‌های حاشیه شهری هستند، آدم‌هایی که هیچ پشتوانه‌ای ندارند و در پایان فیلم در سیاهی خودشان غرق می‌شوند. این تاریخ را ما باید با تاریخ شبکه‌های اجتماعی گره بزنیم.


نه شبکه‌های اجتماعی که دیگران این تصویر را به نمایش گذاشتند. بلکه تصویری که خود آن افراد که درگیر این پدیده بودند، از خودشان به تصویر کشیدند. این دو تصویر باید باهم ترکیب شود تا بتوانیم به عبارت‌های عادلانه‌ای از این فرودستان در عرصه بازنمایی برسیم.


در انجمن عکاسان استادم می‌گفت حواستان باشد برای اینکه عکاس بهتری باشید دچار فقروگرافی نشوید. گویی چنین فکری شکل گرفته است که کسی که از فقر، از حاشیه‌نشینان و کودکان کار و ... عکاسی می‌کند، عکاس بهتری است. این به معنای گرایش ما به سمت نشان دادن تلخی‌ها و سیاهی‌‌هاست.


همانطور که گفتم تاریخ سینمای ایران تاریخ سینمای تاریکی است. برای شما مثالی می‌زنم: فیلم «روزهای نارنجی» داستان زنی است که پشت سرهم برایش اتفاقات مصیبت‌بار می‌افتد و گمان می‌کنی این فرد هم مثل همه قهرمانان فیلم‌ها به ورطه نابودی می‌رود.


این فرد، سرکارگر یک سری خانم است که پرتقال‌چینی می‌کنند. در راه چند خانم کارگرش را می‌بیند که در حال خرید لوازم آرایش هستند و تعجب می‌کند که چطور این همه خوشحالند و چنین خریدی می‌کنند. این توجه به خوشی‌های ساده اهمیت دارد.


این نشان دادن بخشی از شادی‌های روزمره است که چرخ‌دنده حرکت افراد در زندگی می‌شود. دکتر کاظمی گفتند که بی‌خانمانی سبک زندگی است و وقتی چیزی سبک زندگی می‌شود آکنده از سیاهی نیست و حتما رگه‌های زندگی در آن دیده می‌شود.


خبرنگار: فاطمه ملک‌پائین

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* captcha:
* نظر:
مطالب دیگر
چگونه مسائل جنسی را به کودک آموزش دهیم؟
یک استاد دانشگاه در گفتگو با عطنا بررسی کرد

چگونه مسائل جنسی را به کودک آموزش دهیم؟

تربیت جنسی امری ضروری است و آموزش آن را از هر سنی که کودک شروع به سوال پرسیدن می کند باید شروع کرد. اما به طور کلی اولین زمان برای این آموزش 3 تا 5 سالگی است. چون کودک در این برهه سنی کنجکاوی هایی دارد
فقدان سرمایه اجتماعی، نظام سیاسی را با چالش‌ روبرو می‌کند/ مهاجرت یکی از نتایج شکاف میان دولت و ملت است
یک جامعه شناس در گفتگو با عطنا مطرح کرد

فقدان سرمایه اجتماعی، نظام سیاسی را با چالش‌ روبرو می‌کند/ مهاجرت یکی از نتایج شکاف میان دولت و ملت است

یک استاد دانشگاه معتقد است: «نهادهای دولتی و حاکمیتی نقش مهمی در اعتماد عمومی دارند و در واقع عملکرد نهادهای اجتماعی و سیاسی است که اعتماد را خلق می‌کند یا باعث کاهش آن می‌شود.»
فضای مجازی را باید کنترل کرد/ باید به سمت اینترانت حرکت کنیم
یک جامعه شناس در گفتگو با عطنا:

فضای مجازی را باید کنترل کرد/ باید به سمت اینترانت حرکت کنیم

در حال حاضر در معرض تهدید جدی هستیم. طرح مجلس درباره ساماندهی فضای مجازی اولین گام در جهت داشتن برنامه برای مدیریت فضای مجازی است و البته نباید به روش‌های نادرست مثل قطع کردن اینترنت روی بیاوریم.
مدیریت فضای مجازی در آمریکا و کره جنوبی چگونه است؟
بررسی قوانین اینترنت در کشورهای دیگر (1)

مدیریت فضای مجازی در آمریکا و کره جنوبی چگونه است؟

TikTok و WeChat دو شبکه اجتماعی چینی هستند که در دنیا با استقبال روبه‌رو شده‌اند، اما در زمان ریاست جمهوری ترامپ استفاده از این اپلیکیشن‌ها در امریکا به دلیل نگرانی های امنیتی ممنوع اعلام شد.
پر بازدیدها
آخرین اخبار