
کاروان راهیان نور دانشگاه علامه در سومین روز اردوی خود بعد از صرف صبحانه به طرف یادمان طلائیه به راه افتاد.
به گزارش عطنا، کاروان حدود ظهر به منطقه عملیاتی طلائیه رسید واقعا این نام برای منطقه بسیار زیباست دریاچهای که آب آن درخشان است. یادمانی که در آن قرار دارد سه راهی شهادت که تبلور رشادتهای بسیار است. وقتی کاروان به آنجا رسید باد تندی وزیدن گرفته بود. شاید استقبال شهدا از زائران آن منطقه جریان هوا را به سرعت هرچه تمامتر به استقبال آورده بود.
طَلائیه یا طلیه روستایی است در غرب استان خوزستان ایران در نزدیکی مرز عراق. این روستا در دهستان بنیصالح از بخش هویزه شهرستان دشت آزادگان واقع شدهاست.
در ۳۵ کیلومتری جاده اهواز به سمت خرمشهر، سه راهی جفیر و پادگان حمید واقع شده است. از سه راهی جفیر به سمت طلائیه نیز دشتی وسیع با خاکریزهای متعدد به چشم میخورد. یک جاده فرعی از سمت غرب تا نزدیکی مرز ایران و عراق وجود دارد. که درست در کنار مرز، پاسگاه طلائیه واقع شده است و آن منطقه تا شعاع چند کیلومتری طلائیه نامیده میشود.
طلائیه در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ به دست نیروهای عراق اشغال شد و تا پایان جنگ در اختیار عراق باقیماند. در عملیات بیتالمقدس، عراق تا طلائیه نیز عقب نشینی کرد. در عملیات خیبر نبرد سنگینی در این محور توسط فرمانده عملیات، ابراهیم همت به وقوع پیوست و مواضع عراق در طلائیه فروریخت، اما حجم شدید آتش و فشارو ضد حمله عراق در آن منطقه و عدم مکان مناسب برای استقرار نیروها، از طلائیه عقبنشینی کردند. طلائیه یکی از محورهای مهم عملیاتهای خیبر و بدر و کلید حفظ جزایر مجنون در طول جنگ بود چراکه تصرف طلائیه به معنی تثبیت پیشروی ایران در هور بود. در عملیات خیبر رزمندگان اسلام باید از این منطقه به جزایر مجنون شمالی و جنوبی یورش میبردند. این منطقه شاهد شهادت افرادی مانند حمید باکری، ابراهیم همت، عباس کریمی و… بودهاست. پس از جنگ در این مکان مقری جهت جستجوی بقایای جنازههای مطهر شهداء یا همان تفحص شهداء دایر شد. در مکانی که تعداد زیادی از جنازههای مطهر شهداء کشف شد، حسینیهای بنا شد که عنوان حسینیه حضرت ابوالفضل بر تارک آن میدرخشد و در مرکز آن یک ضریح چوبی وجود دارد که ۵ شهید گمنام در آنجا به خاک سپرده شدهاند. اما به گفته بسیاری از ناظران و راویان در این منطقه بیش از ۸۰۰ هزار گلوله فشنگی توسط دولت عراق ریخته شده بود که این نشان از مهم بودن این منطقه در جنگ ایران وعراق بوده است. و به گفته مسؤلان ایران از این منطقه حدود ۲ هزار نفر مفقود شدهاند که جنازههای مطهر آنها هنوز پیدا نشده است.
در طلائیه راوی روایت رشادتهای رزمندگان اسلام را به زیبایی روایت کرد.
پس از اقامه نماز و صرف ناهار کاروان به سمت پاسگاه زید (منطقه عملیات رمضان) رهسپار شد.
پاسگاه زید با دلاوریهای رزمندگان در عملیات رمضان آزاد شد، عملیاتی که در ماه رمضان و در تیرماه گرم و سوزان سال ۶۱ انجام شد. رزمندگان اسلام از زید گذشتند، ولی موانع صعبالعبور و ترفندهای جدید دشمن موجب شد مواضع ما در خاک دشمن تثبیت نشود و آخرین خط دفاعی در همین پاسگاه شکل بگیرد. پاسگاهی که شهدای آن تشنه بودند و خیلی از آنها در موانع و خاکریزهای مثلثی جا ماندند.
با وجود این که نتوانستیم مواضع خود در خاک دشمن را تثبیت کنیم، ولی رزمندهها در این عملیات، چه سوار بر موتور و چه پیاده آنقدر تانکهای دشمن را منهدم کردند که عملیات رمضان به “شکار تانک” معروف شد. در این عملیات رزمندگان لشکر ۴۱ ثارالله در سه محور از همین نقطه به عراقیها حمله کردند. در یکی از محورها خط دشمن را شکسته و از آن عبور کردند. در محور میانی، جنگ سختی درگرفت و دو طرف در جنگی تنبهتن درگیر شدند. در محور سوم، رزمندگان در میدان مین گرفتار شدند و نتوانستند به خط دشمن برسند و تعدادی از آنها اسیر شدند و تعدادی نیز از همین نقطه پرکشیدند و به شهادت رسیدند.
بعداز دیداری چند ساعته برای زیارت شهدای شلمچه عازم آن منطقه نورانی شدیم. جایی که بیشتر از مکانهای دیگر بوی مادر سادات را میدهد.
شلمچه در شمال غربی شهر خرمشهر قرار گرفته و میان خرمشهر و شلمچه روستایی به نام پل نو قرار گرفتهاست. شلمچه از شمال به حسینیه از جنوب به اروندرود، از سوی خاور به خرمشهر و از سوی باختر به خط مرزی ایران – عراق محدود میشود. منطقهای در آن سوی مرز در خاک عراق نیز نام شلمچه بر خود دارد. شلمچه یکی از چند محور تاختن ارتش عراق به ایران بود.
ارتش عراق در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ با گذر از این منطقه به سوی خرمشهر تاخت. پس از عملیات بیتالمقدس که به بازپسگیری خرمشهر توسط رزمندگان ایران منجر شد، این منطقه همچنان در دست ارتش عراق بود.
عراقیها در این منطقه که از دید راهبردی برایشان مهم بود استحکامات جنگی بسیاری را فراهم کرده بودند.
عملیات کربلای چهار تمام شده بود و هنوز خاطره شهادت بسیاری از بچهها از اذهان نرفته بود که باید رزمندگان و مردم شهد شیرین پیروزی را میچشیدند. یکی از فرماندهان عملیات کربلای پنچ میگفت: تمام جوانب را بررسی کردیم. شناسایی منطقه کار راحتی نبود. محور «شلمچه» از همه محورها مهمتر بود. شلمچه دروازه بصره بود. از این نقطه میتوانستند به دشمن نفوذ کنند. دشمن محکمترین مواضع و موانع را برپا کرده بود. بررسی منطقه وقت میبرد. دشمن در منطقه آب رها کرده بود. خط اولش، دژ محکمی بود با سنگرهای بتونی. پشت آن تانکها مستقر بودند و به خوبی بر منطقه اشراف داشتند. خط دوم و سوم که کانال بود، خط چهارمش هم پشت نهر دوعیجی بود. خط پنجم هم قرارگاه تاکتیکی دشمن و مرکز توپخانه بود و تازه این، همه ماجرا نبود.
۱۹ دی ماه ۱۳۶۵ بود. ساعت یک و نیم شب. دشمن اینطور استدلال کرده بود که فعلا ایران بعد از عملیات ناموفق کربلای چهار، قادر به انجام عملیات جدیدی نیست. نیروهای عراقی کمکم به سمت فاو رفته بودند تا در بازپسگیری آنجا حضور داشته باشند. اینجا بود که رزمندهها زمان را به دست گرفتند. حمله نیمهشب بسیجیها در شرق بصره، دشمن را گیج کرده بود. دشمن غافلگیر شده بود. رمز مقدس «یا زهرا (س)» داشت کار خودش را میکرد. شکستهای متعدد، دشمن را به این نتیجه رسانده بود که به جای حالت تهاجمی، حالت تدافعی بگیرد. به همین دلیل، دست به کار شد و در شلمچه، موانع وسیعی به شکل «ن» ساخت که دهانه باز آنها به عرض سیصد متر به طرف ایران قرار داشت. ارتفاع این موانع، به هفت متر میرسید. ساخت این نونیها کار را برای ما دشوار ساخته بود. تسلطی که عراق از اطراف این گودال به رزمندههای ایرانی داشت، امکان هر تحرکی را از آنها میگرفت و ما برای فتح هر یک از این موانع، شهدای بسیاری را تقدیم کردیم؛ اما بالاخره ایمان و اراده رزمندگان از سد تمامی موانع گذشت.
سرانجام در عملیات کربلای ۵ در دی ۱۳۶۵ شلمچه به دست نیروهای ایرانی افتاد ولی این منطقه در سال ۱۳۶۷ مجددا به دست ارتش عراق افتاد.
پس از آن کاروان برای استراحت و صرف شام به حسینیه بوشهریها واقع در شهر خرمشهر رفت.
نظرات (0)