علی اکبریانمیمند، دبیر کانون کتاب و کتابخوانی دانشگاه علامه طباطبائی و مدیرمسئول و سردبیر نشریه «آن» این دانشگاه مطلبی برای درگذشت ابوالفضل زرویینصرآباد، شاعر، پژوهشگر و طنزپرداز کشورمان منتشر کرده است.
به گزارش خبرنگار عطنا، اکبریانمیمند در این چند سطر برای ابوالفضل زرویینصرآباد آورده است:
باور کردن مرگ آدمها بهخودیخود کار آسانی نیست! حالا شما حساب کنید ما باید مرگ ابوالفضل زرویینصرآباد را باور کنیم. باور کردن مرگ ابوالفضلخان احتمالاً یعنی پذیرفتن یتیم شدن طنز ایران و همینطور یتیم شدن قلم خیلی از طنزپردازان. زرویینصرآباد آنقدر پدر بود و استاد بود که نمیتوان راحت با 49 ساله بودن زمان مرگ او کنار آمد.
15 اردیبهشت 1348 در همین تهران متولد شد و از همان ابتدای جوانی به طنزپردازی شناخته میشد. سال 71 از گلآقا احوال طنز را که پرسیدند، اشاره کرد به قلم زرویی و گفت: «قلم عبید و دهخدا الآن بیصاحب نیست...»
نوشتههای سرو بلندبالای ادبیات طنز ایران را مخاطبان این حوزه با نامهای مستعار «ملانصرالدین»، «چغندر میرزا»، «ننهقمر»، «کلثوم ننه»، «آمیز ممتقی»، «میرزا یحیی»، «عبدل» و... خواندهاند. زرویینصرآباد اما بیشتر ملا بود. آنهم در نشریه «گلآقا»! البته او با همشهری، جامجم، ایرانیان، انتخاب، زن، مهر، کیهان ورزشی و نشریات دیگر هم سابقه همکاری داشت.
با توجه به اینکه نشست «در حلقه رندان» را مرد قصه ما راه انداخته است و پایهگذار دفتر طنز حوزه هنری هم بوده و باتوجه به اینکه «تذکرة المقامات»، «افسانههای امروزی»، «رفوزهها»، «غلاغه به خونهش نرسید»، «حدیث قند»، «خاطرات پسر پروفسور حسنعلیخان مستوفی»، «ماه به روایت آه»، کتاب «مستطاب خرپژوهی» و «با معرفتهای عالم» را او نوشته است، باید گفت: «گلچین روزگار در چیدن گلی به نام ابوالفضل زرویینصرآباد عجب با سلیقه عمل کرده است!»
آقایی که به قول شهرام شکیبا، سبیلی بود که به سروی نصب کرده باشند، در طنز خلاصه نمیشد و این را هم با نوشتن کتاب «ماه به روایت آه» به رخ ادبیات فارسی کشید. کتابی که زندگی حضرت عباس (ع) را روایت میکرد و جایزه بهترین کتاب عاشورایی سال 94 را هم نصیب ابوالفضل زرویینصرآباد کرده بود.
چه انتخاب درستی کرده بودند آنهایی که انتخابشان برای اهدای جایزه سرو بلورین اولین جشنواره شعر فجر، سرو متواضع ادبیات معاصر ایران بود و چه راه درستی رفتند و خواهند رفت، آنهایی که روش و منش و قلم زرویینصرآباد حکم چراغ راه برایشان داشته و دارد.
ملانصرالدین گلآقا به سبب بیماری باید از آلودگی به دور میماند و همین پای او را به روستای احمدآباد مستوفی باز کرده بود. روستایی که آنجا ابوالفضلخان زرویینصرآباد، به ابدیت پیوند خورد و علاقهمندان به طنز و ادبیات را تنها گذاشت.
یاد استاد زرویی گرامی و راهش پر رهرو باد.