استاد سابق جامعهشناسی دانشگاه علامه طباطبائی و مشاور ارشد سازمان ملل متحد با اظهار تاسف از جدی نگرفتن کودکان در سیستم شهری گفت: وقتی که بچهها مورد پذیرش قرار میگیرند قدرت نهفتهای در آنها آزاد میشود.
به گزارش خبرنگار عطنا، نشست «شهر و کودک»، عصر دوشنبه، ۱۶ مهرماه همزمان با روز ملی کودک با حضور الهام فخاری، عضو شورای شهر تهران و رئیس کمیته نظارت و پیگیری مصوبه شهر دوستدار کودک، محمدسعید ایزدی، معاون وزیر راه و شهرسازی، پرویز پیران، جامعهشناس و استاد بازنشسته دانشگاه علامه طباطبائی، شهرام اقبالزاده، مترجم، نویسنده، ویراستار و منتقد ادبیات کودک و نوجوان، پرنیان کردشاکری، پژوهشگر حوزه شهر و کودک و نگار بزرگ زاده یزدی، فعال اجتماعی به عنوان دبیر پنل در خانه گفتمان شهر برگزار شد.(گزارش تصویری)
پرویز پیران، جامعه شناس، استاد دانشگاه و مشاور ارشد سازمان ملل متحد، در این نشست به سخنرانی پرداخت و گفت: تحقیقات متعدد از اوایل قرن جدید نشان میدهد که هرگاه کودکان فارغ از سنشان باور شوند و به حساب آیند، واقعا معجزه میکنند.
وی از پروژهای که با عنوان «شهردار مدرسه» انجام گرفت یاد کرد و افزود: این پروژه در سال ۱۳۷۳ انجام شد و به این شکل بود که برای اینکه شهردار مدرسه معنی داشته باشد ۵۰۰ متر از فاصله مدرسه راهنمایی حیطه شهردار مدرسه تلقی شد. سپس به صورت رندومی ۲۰ مدرسه دخترانه و ۲۰ مدرسه پسرانه مقطع راهنمایی را انتخاب کردیم؛ دلیل انتخاب مقطع راهنمایی هم این بود که گفتیم دبیرستانها در سال آخرشان دغدغه کنکور دارند و در دبستان هم نمیشود آنطور که میخواهیم پروژه را پیاده کنیم.
پیران در خصوص اینکه پذیرفته شدن کودکان و به حساب آمدنشان چهقدر میتواند در شکوفایی آنها نقش داشته باشد، گفت: یکی از خاطرات ما در این پروژه این بود که بچهها چگونه با پاکی تمام به این مفاهیم نگاه میکنند؛ هیچ بزرگسالی نباید در این پروژه دخالت میکرد، این پروژه طوری بود که باید تمام بچههای مدرسه دخالت میکردند، یعنی یک شورای شهر مدرسه انتخاب میشد، کسی که بالاترین رای را میآورد شهردار آن مدرسه میشد ولی تمام بچهها هم در قالب گروههای کار مدرسه که یازده گروه کار تعریف شده بود، فعال بودند؛ هیچکس نبود که عنوانی نداشته باشد و کاری به عهدهاش گذاشته نشود.
وی ادامه داد: یک مورد پیش آمد که بچهها مینشستند تا برای رنگ مدرسه تصمیم بگیرند و بحث مفصلی میکردند، وقتی که رنگ مدرسه را انتخاب میکنند یکی از اعضای گروه غایب بوده و وقتی آنها صورت جلسه را امضا میکنند لحظه آخر پسر غایب میآید، بچهها مجدداً بحث را تکرار میکنند و جالب است که شخصی که جدید آمده به آنها ثابت میکند که این رنگ مناسب نیست و رنگ را تغییر میدهد و همه با او موافق میشوند یعنی آن فروتنی که ما از بزرگسالان انتظار داریم آنها انجام میدهند به همین خاطر من گفتم به بزرگان «بچههای فاسد شده» و به بچهها «بزرگان فاسد نشده» بگوییم.
مشاور ارشد سازمان ملل متحد، با اشاره به اینکه بچهها، مسئله را جدیتر از بزرگسالان نگاه میکنند، گفت: خاطره دیگر تصمیم یک مدرسه برای جابهجایی ایستگاه اتوبوس بود چون ایستگاه درست در جایی که مدرسه بود قرار داشت و ازدحام برای مدرسه مزاحمت ایجاد میکرد و اینها تصمیم میگیرند که ایستگاه را عوض کنند؛ دوره این بچهها تمام میشود و اینها قادر نمیشوند که این ایستگاه را تغییر دهند من به آنها گفتم شما تلاشتان را کردید، ولی گفتند نه ما به بچهها قول دادیم که این ایستگاه باید تغییر پیدا کند.
وی افزود: گروه جدیدی که انتخاب شده بودند با گروه قبلی آنقدر تلاش کردند و زحمت کشیدند تا روی قولشان ایستادند و بالاخره توانستند ایستگاه را جابهجا کنند.
پیران درباره تجربه سوم خود در این پروژه گفت: در جلسهای که با شهردارها داشتم یکی از شهردارها به من گفت شما، ما را بیچاره کردهاید! گفتم چرا؟ گفت شما به بچهها فکس و تلفن دادید و اینها در منطقه ۵۰۰ متری یک زباله دیدند به همین خاطر به ما بارها تلفن زدند و فکس فرستادند و حتی گریهکنان آمدند در اتاق من نشستند و تمام کار و زندگی ما را بههم ریختند؛ گفتم خب استعفا دهید بگذارید آنها اداره کنند چون بیشتر از شما مُسر هستند.
وی در ادامه بیان کرد: این مثالها و تجربهها نشان میدهد وقتی که بچهها مورد پذیرش قرار میگیرند قدرت نهفتهای یکدفعه آزاد میشود و اینجاست که بحث کودک و شهر اهمیت بنیادین پیدا میکند.
وی با اشاره به اینکه با وجود اینکه پدر و مادر هستیم و بسیار زحمت میکشیم اما کودکان هرگز به حساب نمیآیند، بیان کرد: فقط ما بزرگسالان تصمیم میگیریم، جایی عقیده آنها ابراز نمیشود یا خیلی در خانوادههای معدودی این اتفاق میافتد.
پیران درباره سابقه بحث شهر و کودک یادآور شد: در سال ۱۹۶۸ آقای هانری لوفور بحثی را تحت عنوان «حق مشخص به شهر» مطرح کرد، آقای لوفور درباره حقی که وجود ندارد و یک شهری که ساخته نشده صحبت میکند یعنی میگوید چگونه باید ساکنین، یک شهر را براساس آرمانهای رهاییبخش، آرزوها و نیازهای واقعی بسازند و مهم این است که با ساختن این شهر به صورت دیالکتیکی خودشان ساخته شوند، ظرفیتهای خود مردم بروز کند و بعد جلوی کسب و کار کاسبکارانه را بگیرند.
وی ادامه داد: وقتی که لوفور این موضوع را مینویسد هنوز ما وارد سرمایهداری قمارخانهای نشده بودیم یعنی بحث نئولیبرال مطرح نبوده است ولی بعد از مدت کوتاهی از نوشتن این کتاب رویدادهای ماه می ۱۹۶۸ اتفاق میافتد، جنبش دانشجویی به جنبش کارگری پیوند میخورد و مجموع اینها باعث میشود که یک پارادایم جدیدی نسبت به شهر مطرح شود؛ هنوز صحبتی از کودک و زن نیست ولی این بحث منجر به نظریه «انتقادی به شهر» میشود.
وی افزود: وقتی که نظریه «انتقادی به شهر» به راه میافتد اولین کسانی که آن را مطرح میکنند جنبش فمنیستی است و صحبتشان این است که چگونه شهر و تمام اجزایش مردانه بنا میشود در واقع فرهنگ مذکر است که تصمیم میگیرد؛ اینجاست که بحث حضور زن در شهر و مبارزات زنان برای به حساب آمدن مطرح میشود و با جنبش رهایی زنان پیوند میخورد ولی در چهارچوب شهر بازتعریف میشود.
پیران در ادامه گفت: کم کم این بحث پیش میآید که اگر ساکنین شهر، کسانی هستند که باید شهر را اداره کنند، کودکان در اینجا چه نقشی دارند منتها این بحث خیلی با تأخیر اتفاق میافتد و سالها طول میکشد و میگویند پس نقش بچهها در این موضوع چیست، این است که جنبشهایی راه میافتد که این را خارج از بحث حقوق شهروندی میدانند و این حق ساختن شهر و ساخته شدن به وسیله شهر است.
وی افزود: پس یک رابطه دیالکتیکی تعریف میشود؛ باید در نظر بگیرید که تا سال ۲۰۲۵، حدود 70 درصد مردم جهان شهرنشین خواهند بود و اکثر این 70 درصد زیر ۱۸سال هستند، پس یک نیروی عظیم جمعیتی متعلق به دوره نوجوانی و کودکی است که اینها در شهر به هیچ وجه به حساب نمیآیند؛ بنابراین یک سری بحثهای لوکس در غرب مطرح میشود مثل بحث آزادی روزمره، اینکه کودک چگونه بتواند در سطح شهر رفتوآمد کند و به خطر نیفتد؛ شهر باید زمینههایی داشته باشد که کودک بتواند آزادانه در شهر رفت وآمد و بازی کند.
وی درباره کلمه Public گفت: این کلمه در ایران وجود ندارد، پشت این مفهوم یک دولت میانجی قرار دارد؛ این دولت با اینکه نماینده سرمایهدارها است ولی حقوقی را برای سایر طبقات میگذارد تا بتواند تعادل ایجاد کند و سیستم ادامه حیات دهد و به همین دلیل سیستمهای اروپایی ۲۰۰ سال کار میکنند و هارمونی را به نفع سرمایهدار حفظ میکند؛ البته به تدریج دولت رفاه بهوجود میآید.
وی در خصوص ضرورت تاریخی شکلگیری دولت رفاه بیان کرد: دولت رفاه از یک طرف میخواهد مصرف را به نفع سرمایهدار بالا ببرد ولی از آن طرف با ارائه کمکهایی از فلاکت بخشهایی از جامعه که با سرمایهداری قمارخانهای از میان میرود، جلوگیری میکند؛ البته نگاه نئولیبرالی سبب میشود که اقلیتی افسانهای ثروتمند شوند و اکثریتی رو به فلاکت روند؛ حرکتی که هدف آن، کوچک شدن و از بین رفتن طبقه متوسط است.
پیران درباره طبقه متوسط در ایران اظهار کرد: اینکه میگویند طبقه متوسط در ایران کم میشود درست نیست چرا که طبقه متوسط در ایران زیاد میشود ولی آن چیزی که اتفاق میافتد این است که صاحبان آرمانهای طبقه متوسط یعنی شاعران، نویسندگان، استادان دانشگاه، دبیران، آموزگاران و هنرمندان دارند از طبقه متوسط به پایین میروند و جای این آرمانهای طبقه متوسط را یک نوع لمپنیزم رها و یک نوکیسگی بسیار بسیار افسار گسیخته میگیرد.
وی ادامه داد: متاسفانه ما نوکیسگی را منفی نگاه میکنیم و دلیلش هم این است که نوکیسهها به فکر جامعه نیستند و خیلی خودمحورانه عمل میکنند ولی فراموش میکنیم که تمام پیشرفتهای فرهنگی غرب مدیون نوکیسهها است؛ نوکیسهها میخواستند ثابت کنند که اگر اشراف ذائقه هنری دارند ما هم داریم لذا شروع به سرمایهگذاریهای عظیم روی گالریها، مراکز فرهنگی، نقاشی و چاپ کتاب کردند تا ثابت کنند که نوکیسهها هم ذائقه فرهنگی دارند؛ چون در ایران این ذائقه بروز نکرده است و این سرمایهگذاریها انجام نمیشود نوکیسگی در ایران یک معنای منفی به خودش گرفته است.
مشاور ارشد سازمان ملل متحد درباره ایده «شهر و کودک» گفت: این ایده در غرب به سمت بحثهای لوکس میرو. بحثهای مانند اینکه فضاهای وسیعی درست کنیم که بچهها در آنجا بدون ماشین بازی کنند. ولی در کشور ما این بحث باید با این سؤال آغاز شود که کودک در اینجا چه کسی است؟ بحث ما کودکان خیابانی، کودکان کار و کودکان زبالهگرد هم است و جالب اینجاست که ما مدام میگوییم براساس سابقه نظریه انتقادی شهر، فضای عمومی را باید آماده پذیرش کودک کنیم.
وی افزود: باید توجه کنید که فضای عمومی محل ریسک سوءاستفادههای جنسی برای بچههای کار، ظهور بچههای خیابانی و بچههای زبالهگرد است؛ پس در اینجا پارادوکسهایی در جامعه ایران شکل میگیرد که اگر ما میخواهیم فضای عمومی را برای بچهها باز کنیم محافظت از این بچهها را چه کسی انجام میدهد؟ در تحقیقات نشان میدهد که اولین کسانی که به کودکان خیابانی تجاوز میکنند همان حامیان و سرپرستان آنها هستند پس ما وقتی از نظریه انتقادی در شهر صحبت میکنیم ترجمه این نظریه در فضای ایرانی چگونه میشود؟
وی با بیان اینکه با ایمنسازی فضای عمومی میتوانیم پارادوکسها را حل کنیم، تصریح کرد: از سال ۲۰۰۲ با سرمایهگذاری یونسکو ما کنفرانس جهانی کودک و شهر را داریم ولی اکثر بحثهای اینها حتی تا ۲۰۱۸ منجر به همین بحثهایی میشود که برای جامعه ما بحثهای لوکس است؛ اما بحث ریسکپذیری و بحث ماشینیشدن فضای شهری و از آن طرف بحث کودکان و کوچک شدن فضاهای بازی هنوز مطرح است و برای مثال، مطمئنترین چیزی که در ایران هست ساعات کمی است که پدر در طول روز با کودکش میگذراند و اوقات فراغتی که مشخص نیست چه میشود.
وی با بیان اینکه با این گزاره که کودکی سنتی درست بوده است، موافق نیست، اظهار کرد: ما در جامعهای زندگی میکنیم که بچهها در معرض بمباران اطلاعات هستند و ظرفیت اطلاعاتیشان فوقالعاده گسترش پیدا کرده است ولی حیطههای کاربردی و عملیاتی به اندازه قدرت بچهها گسترش پیدا نکرده است.
این جامعهشناس اضافه کرد: از طرفی ما در گذشته با یکدستی مفهوم کودکی روبهرو بودیم ولی این مفهوم امروزه کاملا در قشرهای مختلف متکثر شده است.
پیران تصریح کرد: متأسفانه ظرفیت کودکی را فراهم نکردهایم و در میهن ما کودکی خصوصاً در بخش خانوادههای با درآمد کم نابود شده است و تجربه کودکی از آنها گرفته شده است.
وی افزود: اینها تناقضاتی است که ما الان با آنها درگیر هستیم و به این تناقضات پاسخی داده نمیشود چون دستگاهها پاسخگوی این خواستهها نیستند.
در ادامه پرویز پیران به بحث شوراهای شهر پرداخت و اظهار کرد: شوراهای ما با چندین تناقض از نظر قانونی و جایگاهی روبهرو هستند ولی انتظاراتی که از شوراها وجود دارد زیاد است به دلیل اینکه چون شورا نهاد برآمده از رأی مردم است مردم انتظارات زیادی از آن دارند؛ انتظاراتی که قانون شورا اساساً امکان آن را نمیدهد؛ قانون شورا از لحاظ محتوایی یک اجتماع مدیریتی را در نظر میگیرد در حایل که در عمل شورا در مقام ارزیابی عملکرد شهرداری خلاصه میشود.
وی افزود: اصلیترین مسئله ما لاینحل بودن مسئله سیاسی در ایران است، یعنی تا زمانی که مسئله قدرت در ایران تعریف نشود قدرت یک سویه باقی میماند، در نتیجه تقاضاها انباشته میشود و متأسفانه پاسخگویی به اینها در سازمانها مشخص نیست و اینها مشکلاتی است که باید در نظر گرفته شود.