تقی آزادارمکی با بیان اینکه دغدغه روشنفکری رسمی، دغدغه حفظ وضعیت موجود با استخدام نیرویهای جدید است، اظهار کرد: تمام تلاش دانشگاه در بدو تاسیس به دلیل داشتن دغدغه سازمانی، سامان نظام کارشناسی است. خود همین دانشگاه در ایران موجب تغییراتی درونی و بیرونی میشود که مهمترین چالش بیرونی دانشگاه عدم همسانی آن با وضعیت جامعه ایرانی است.
به گزارش خبرنگار عطنا، نشست نقد و بررسی کتاب «دانشگاه و چالشهای جامعه ایرانی» تالیف تقی آزادارمکی، استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران در سالن ارشاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبائی با حضور مولف اثر، مقصود فراستخواه، عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی و ابراهیم توفیق، پژوهشگر و جامعهشناس تاریخی برگزار شد.(گزارش تصویری)
در این کتاب پس از مقدمه، نه فصل اثر میآید؛ عناوین آن عبارتاند از بررسی وضعیت دانشگاه در دوره معاصر، دانشگاه، نوسازی فرهنگی - اجتماعی و تجدد خواهی، سقوط وقتی آغاز شد که دانش زیرسوال رفت، کارمند دکتر و استاد کارمند، جریان دانشجویی در ایران، بحران بنیادی معرفتی در دانشگاه، از ابن خلدون جامعه شناسی اسلامی درنمی آید، ضعف و قوت های جامعه شناسی ایران و دانشگاه، توسعه بومی یا توسعه محلی. پایان بخش اثر نمایه است.
بنا بر گفته کتاب، دانشگاه یکی از اصلیترین و اثرگذارترین نهادهای اجتماعی در جهان مدرن است. دامنه اثرگذاری این نهاد به ساختار جامعه و نحوه استقرار آن در نظام نهادی و سازمانی برمیگردد.اگر جامعه دارای ساختار پهن دامنه با سابقه تاریخی به لحاظ علمی ودانشی باشد، این نهاد، نقش آفرینی بیشتری در ساخت اذهان و ایجاد الگوهای جدید رفتاری و سامان سیاسی و توسعه ای خواهد داشت. در صورتی که جامعه دارای ساختاری بسیط وساده باشد، دانشگاه در آن نقش واحد با دامنه محدود خواهد داشت. در نتیجه رابطه ای بین کارکرد و نقش های دانشگاه با ساختار نظام اجتماعی و سیاسی وجود دارد.
اما در این نشست، تقی آزادارمکی، مولف کتاب «دانشگاه و چالشهای جامعه ایرانی» با ذکر مقدماتی گفت: رضاشاه به عنوان موسس دانشگاه در ایران شناخته میشود و به این اعتبار، دانشگاه در ایران «رضاشاهی» است.
وی دلیل این امر را آغاز نوسازی در ایران از زمان پهلوی اول دانست و افزود: اگر چه قبل از آن انقلاب مشروطه رخ میدهد، ولی با سر کار آمدن پهلوی اول این مسئله جمع و فضا بسته میشود؛ مسئله دموکراسیخواهی و قانون گرایی در ایران خیلی زود تعطیل میشود و بحث توسعه مورد توجه قرار میگیرد.
وی با اشاره به نوع خاصی از توسعه که کنشگران نظام سیاسی آغاز میکنند، ادامه داد: نوسازی و توسعه در ایران سازمانمدار است، یعنی نهادهای اجتماعی در ایران مسئله نبوده است.
آزادارمکی افزود: عموم تلاشهای رضاشاه سازمانی است تا اینکه معطوف به بحث نهاد اجتماعی باشد. اولین مقاومت در برابر پهلوی هم نهاد دین و خانواده است، بنابراین کمترین تلاش برای تحولات نهادی و ساختاری در زمان پهلوی وجود داشته است، با این سیاست و دغدغه است که دانشگاه در ایران تاسیس میشود.
استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران اضافه کرد: نیروهای رسمی این نظام، روشنفکران رسمی و حکومتی هستند، یعنی بخشی از روشنفکرانی که میخواهند سیاستهای توسعه در ایران محقق شود. به همین دلیل، هدف از تاسیس دانشگاه، دستیابی به دانش، خرد و انسان مدرن نیست، بلکه تولید چیزی به نام تکنیک، تخصص، فن و کارشناس است، اگر به نظامنامههای تاسیس دانشگاههای مختلف نگاه کنیم، اکثرشان اشاره دارند به اینکه برای اهداف توسعهای نیازمند تخصص در حوزه خاص هستند.
وی با بیان اینکه دغدغه روشنفکری رسمی دغدغه حفظ وضعیت موجود با استخدام نیرویهای جدید است، اظهار کرد: تمام تلاش دانشگاه در بدو تاسیس به دلیل داشتن دغدغه سازمانی، ساماندهی نظام کارشناسی است.
آزادارمکی اضافه کرد: خود همین دانشگاه در ایران موجب تغییراتی درونی و بیرونی میشود و مهمترین چالش بیرونی دانشگاه در این برهه عدم همسانی آن با وضعیت جامعه ایرانی است.
این جامعهشناس خاطرنشان کرد: اگر چه دانشگاه گاهی به عنوان سردمدار دموکراسیخواهی خود را مطرح میکند اما از خود بیرون آمده است و نیرویهای دیگری آمدهاند.
وی در اینباره تصریح کرد: با اینکه در دانشگاه نیروهایی هستند که دغدغه تحول دارند، ولی این دانشگاه الزماً به معنای نهاد نیست و عمدهترین چالش آن چالش پیرامونی است. به همین دلیل، دانشگاه تلاشی برای آشتی فیزیکی، جغرافیایی، محیطی و نظام کارشناسی نمیکند.
وی با بیان اینکه بیشترین معارض دانشگاه با محیط پیرامونی خود دانشگاه است، اضافه کرد: برای اینکه از زمان پهلوی اول تمام [نهادهای] شهر میتوانستند قلمرو دانشگاه را بخرند و در دوره جدید نیز از دهه هفتاد مثلا تعارضهایی که در خرید مناطق پیرامونی با سایر نهادها داشتند و حتی ساختمان بسیاری از دانشگاهها تناسبی با محیطی که در آن شکل گرفتهاند، ندارند.
استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران با اشاره به اینکه فضای دانشگاهی بر محیط پیرامون باید تاثیرگذار باشد، بیان کرد: اگر در اطراف هاروارد راه بروید، میبینید که فضای دانشگاه بر محیط پیرامون مسلط است، در حالی که اکثر دانشگاههای ایران چنین تاثیری ندارند و این ناتوانی تنظیم رابطه دانشگاه با محیط پیرامونی به لحاظ جغرافیایی، منطقهای و اجتماعی وجود دارد.
وی در بخش دیگری از سخنانش یادآور شد: شبهای دیگر در مورد دانشگاهیان وجود دارد که همیشه به آنها انگ نیروهای سکولار میزنند. این یک شبه ماندگار تاریخی است و دانشگاهیان را چه مذهبی باشند چه نباشند جزء نیروهای سکولار محسوب میدانند که سکولاریسم را تقویت میکنند. به جای اینکه بگویند دموکراسی و آزادیگرایی را تقویت میکنند، برچسب غربگرایی میزند و میگویند اینها مدافعان غرب هستند و زمانی که حقطلبی از سوی دانشگاهیان مطرح میشود برچسب معارضه با نظام سیاسی به این افراد چسبانده میشود؛ همین مسئله چالش عمده دانشگاه نسبت به بیرون از خود آن است.
آزادارمکی درباره سایر چالشهای دانشگاه در درون خود گفت: دانشگاه در درون خود با مجموعه چالشهای اساسی روبهرو است که همین ساحت سازمانی و نهادی آن است و این وضعیت دانشگاههای ما را به یک وضعیت متصلب بدی پیش میبرد. یک چالش صندلیهای خالی دانشگاه است. چالش دیگر چالش کارمندی-دانشمندی است؛ اکثر استادان دانشگاه در واقع کارمندان دانشگاه هستند و دغدغههای کارمندی دارند.
وی درباره علت اصلی چالش اخیر استادان دانشگاه اظهار کرد: نظام ارتقاء مسئله اصلی نسبت به دانش میشود، بنابراین استادان به دنبال ارتقاء در این نظام هستند و کمتر به دنبال تولید علمی میروند و این به جهت همین سلطه نظام کارمندی است؛ کارمندانی که نقش استادی دارند، حتی در دو دهه گذشته با تصویب قوانینی که کارمندان میتوانند بروند دکترا بگیرند و استاد دانشگاه شوند، همچنین ورود روحانیان و نظامیان به عنوان استاد به دانشگاه با توجه به معادلسازیهای که در مدارک صورت میگیرد، وضع را پیچیدهتر کرده است.
وی افزود: به طور خلاصه، ضایعه عمده دانشگاه حضور این نوع نیروهای روحانیت، مدیران، کارمندان و نظامیان است.
این استاد جامعهشناسی ادامه داد: چالش دیگر چالش تجاریسازی دانش است که کلید آن از زمان پهلوی زده شده است. پرونده کارشناسی نسل اول و دوم ورودیها را که بررسی کردم دیدم بیش از 90 درصد افراد از ادارات دولتی به دانشکدههای علوم اجتماعی وارد شدند؛ تاسیس دانشگاه پیامنور نیز اینگونه بوده است، وجه کارمندی در آن غالب بوده است. بنابراین گسترش دانشگاه در ایران با مرکزیت کارمندی بوده است.
وی در پایان با بیان اینکه دانشگاه یک پدیده بوروکراتیک در ایران است، گفت: دانشگاه در ایران ساحت سازمانی و فنی دارد و همان چیزی است که موسسان دانشگاه انتظار داشتند. بنابراین کسانی که دانشگاه را در ایران به وجود آوردند به اهداف خود رسیدند؛ یعنی سازمان فراگیر قدرتمندی که جمع کثیری داشته باشد و الزامهای علمی هم برای جامعه توسط فرهنگ و علم و دانش ایجاد کند. بنابراین، این اتفاق تحقق یافته است و امروزه نیز در سطح کلان، مدیران کشور از این وضعیت دانشگاه دفاع میکنند.
در ادامه ابراهیم توفیق با بیان نکات مثبت قابل توجه این کتاب به نقد آن پرداخت و با خطاب قرار دادن آزادارمکی گفت: شما به لحاظ توسعهای دانشگاه در ایران را موفق دانستهاید، ولی میتوان انتقاد کرد و گفت اتفاقاً دانشگاه در این امر موفق نبوده است، یعنی اگر قصد تاسیس دانشگاه امکانپذیر کردن توسعه باشد، خیلی موفق نبوده است.
وی ادامه داد: دانشگاه در تعارض با بیرون خود قرار گرفته است، زیرا ظاهراً قصد آن این بوده است که در این جامعه مداخله انجام دهد و جامعه از خود مقاومت نشان میدهد.
این جامعهشناس خاطرنشان کرد: با شما موافقم که مداخلهای صورت گرفته است، ولی موافق نیستم که دانشگاه توانسته مدرنیزاسیون را تعریف کند و کارشناس برای تغییر جامعه تولید کند. این عمل حداقل به صورت منسجم رخ نداده است، نمیتوان از تخصصگرایی و تولید کارشناس موفقیتآمیز توسط دانشگاه برای جامعه سخن گفت.
وی تصریح کرد: موافقم که دانشگاه فضای کارمندی بهوجود آورده است و یک فضای بورکراتیک و کارمندساز است. دانشگاه نهادی است که بقای خود را از طریق همین بروکراتیزه کردن تضمین میکند، در واقع اگر مسئله دانشگاه توسعه جامعه است گامی بر نمیدارد و انگار مسئله دانشگاه بیشتر تضمین بقاء خودش است و در این راستا تلاش میکند.
وی افزود: تضمین این بقاء نیازمند بروکراتیزه شدن و قاعدهمندی است و دانشگاه از این طریق ادامه حیات خود را امکانپذیر میکند.
توفیق با اشاره به محتوای کتاب گفت: اشاره کردید که بخش کوچک و اقلیتی حضور داشته است که قصد این افراد تولید دانش است. نمیتوانم خیلی موافق بحث شما باشم، زیرا خود کارها و پژوهشهای شما در این کتاب نیز آسیبشناسی است و در آن خود دانشگاه موضوع نظریهپردازی به معنایی که شما ادعا کردهاید، دیده نمیشود.
توفیق خاطرنشان کرد: به نظرم خود تاسیس دانشگاه و آسیبهای آن میتوانست موضوع پژوهش و نظریهپردازی باشد و صرف پرداختن به وجود آسیبها دردی را دوا نمیکند، شما درباره یک هستی صحبت میکنید و این هستی با توجه به توضیحات شما یک میکانیزمهایی مثل بروکراتیزه شدن، پیدا کرده است که بقای خود را تضمین میکند ولی خود این بروکراتیزیم به موضوع پژوهش تبدیل نمیشود.
این پژوهشگر خطاب به آزادارمکی یادآور شد: وقتی جامعهشناسی بومی را مطرح میکنید، مشخص نیست که درباره چه مسئلهای صحبت میکنید. در صورتی که وبر معتقد است که جامعهشناسی کاری است که امر خاص را به امر عام تبدیل میکند، در جایی دیگر میگویید که برای دفاع از جامعهشناسی بهترین کار نوشتن تاریخ جامعهشناسی است، اما چرا آن را نمینویسید.
توفیق در پایان گفت: برای تولید دانش در دانشگاه باید نقد کرد، شاید بهترین راه برای این امر نوشتن تاریخ دانشگاه باشد، تاریخی که به پربلماتیک قضیه توجه کند.
در ادامه نشست، مقصود فرستخواه به عنوان ناقد دیگر در سخنانی اظهار کرد: این کتاب مجموعه جستارها و گفتارهایی از آقای آزادارمکی، جامعهشناس نسل سوم این سرزمین است، سنتی که در این جستارها به کار رفته به یک معنا دورکیمی-پارسونزی است، این سنت به کار گرفته شده است تا دغدغههای خود را درباره یک موجودیت بیان کند.
وی با بیان اینکه آزادارمکی به جای ادعانامهای علیه دانشگاه سعی میکند با همدلی مستدلی از یک تیپ ایدهآل برای آن طرح کند، اضافه کرد: برای مثال آزادارمکی علمستیزی را مطرح میکند که به جان این جامعه افتاده است.
فراستخواه یادآور شد: من هم فکر میکنم که دانشگاه یک نهاد تسخیر شده است و با تمام نقدهایی که در این کتاب وجود دارد، این را هم میگوید که در این مسیر، یک جریان معرفت (مدرنیته) وجود دارد.
عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی با اشاره به اینکه نمیتوان دکتر آزادارمکی را در مکتب نوسازی قرار داد، افزود: جریان غالب دو سده گذشته در ایران مدرنیته بوده است، در این نگاه جامعه در دو سده تقلا کرده است که تغییر کند و این تغییر با وساطت دانشگاه صورت بگیرد.
فراستخواه ادامه داد: در کتاب به دو بستر فکری یعنی فکر ملی و دیگری مدرنیته اشاره شده است، در واقع آزادارمکی تجربه معاشرت ایران را به صورتی سوگوارانه بیان میکند، نکته دیگر اینکه کتاب چند مد روشنفکری را دوباره به تامل فراخوانده است؛ به فرض مثال، اینکه دانشگاه وارداتی است در قسمتی از کتاب بیان شده است و دوباره مورد پرسش قرار میگیرد.
وی در ادامه گفت: نویسنده مصائب دانشگاه را مطرح و تا حدی تحلیل علمی میکند، به هر حال حسن دیگر کتاب گفتوگویی بودن آن است که میتواند مسائل را روشن کند، نکته بعدی آشناییزدایی از مفاهیم است که در کتاب صورت میگیرد؛ مثلا بحث میانرشتهها را بیان میکند و معتقد است که باید به جامعهشناسی بیشتر توجه کرد و اتفاقاً در اینجا نویسنده تلاش کرده است که مفهوم «بومیسازی» را آشناییزدایی کند.
این استاد جامعهشناسی خاطرنشان کرد: نکته دیگر کتاب افقگشاییهایی است که انجام شده است. در عین حال بعضی از گفتارهای آزادارمکی خیلی مبهم یا شاید در تعارض با هم باشند، مثلا به هر حال دانشگاه نهاد است یا سازمان؟ در برخی از بخشها در بیان این مسئله ابهام وجود دارد.
این پژوهشگر تصریح کرد: دانشگاه یک آنارشی منظم و سرزمین است و در اینجا اجازه میخواهم یادی از «بیرشک» کنم زمانی که میگوید دانشگاه یک سرزمین است.
فراستخواه در پایان یادآور شد: ما دارای سنتهایی بودیم که نگاهشان به دانشگاه یک نگاه سازمانی نبود ولی آنتولوژی جامعه ایران توانسته است این سنتها را در درون خود مضمحل کند.
وی ادامه داد: ملاحظات دیگر دوگانههایی است که در کتاب مطرح میشود که محل بحث است و پیشنهادم این است که در ویرایش بعدی مقدمه معرفی فصول و انسجامبخشی به مباحث و ارتباط آنها با هم انجام شود.
گفتنی است کتاب «دانشگاه و چالش های جامعه ایرانی» در۲۱۶ صفحه با شمارگان هزارنسخه و قیمت ۱۱ هزارتومان روانه بازار کتاب شده است.